((حال اگرچه هیچ نذری عهده دار وصل نیست

یک زمان پیشامدی بودم که امکان داشتم))

مجموعه غزل ((پیشامد)) از کاظم بهمنی

این کتاب رو اواخر تابستون امسال تهیه کردم...از یکی از فروشگاه های آنلاین خریداری کردم...تو سایت که دیدم بیشتر از اسمش خوشم اومده بود و صرفا از روی کنجکاوی سفارشش دادم...وقتی به دستم رسید نشستم اولین غزلش رو خوندم...واقعا به دلم نشست...انتظارشو نداشتم...بقیه غزل های کتاب نام برده به خوبی غزل ابتدایی بود...خلاصه گفتم به شما هم معرفی کنم بلکه خوشتان بیاید و استفاده کنید...

میتونید در ادامه مطلب اولین غزل این کتاب رو خواننده باشید...

 

 

 

تابلوی به سرقت رفته

 

کاش دور و بر ما این همه دلبند نبود

و دلم پیش کسی غیر خداوند نبود

 

آتشی بودی و هر وقت تو را می دیدم

مثل اسپند دلم جای خودش بند نبود

 

مثل یک غنچه که از چیده شدن می ترسید

خیره بودم به تو و جرأت لبخند نبود

 

هرچه من نقشه کشیدم به تو نزدیک شوم

کم نشد فاصله،تقصیر تو هرچند نبود

 

شدم از درس گریزان و به عشقت مشغول

بین این  دو چه کنم،نقطه ی پیوند نبود

 

مدرسه جای کسی بود که یک دغدغه داشت

جای آنها که به دنبال تو بودند نبود

 

بعد از آن هر که تو را دید رقیبم شد و بعد

اتفاقی که رقم خورد،خوشایند نبود

 

آه ای تابلوی تازه به سرقت رفته!

کاش نقاش تو این قدر هنرمند نبود