هیچ چیزی مثل یک مسافرت درست و حسابی باتریهای آدم را شارژ نمیکند اما امان از وقتی که همسفرت روی اعصابت پیاده روی کند. بعضیها در طی سفر چنان پدری از آدم در میآورند که پیش خودت میگویی نکند دوربین مخفی است! مثلاً طرف دست پا چلفتی است و موقعی که در اتوبوس خوابیدی، دستش به لیوان چاییاش میخورد و آنرا خالی میکند روی پایت. یا با ماشین در حال مسافرت هستید و باید یک تماس تلفنی فوری بگیرید اما ناگهان همسفرتان دلش میخواهد وسط تماس شما متالیکا را با وُلوم ۵۰ گوش کند. این جور مسائل باعث شده تا از ترس همسفر شدن با بعضیها، آدم بدون اینکه صدایش را در بیاورد دفعه بعد تنهایی عازم سفر شود. بیایید ببینیم چه آدمهایی را برای سفر بعدی باید بپیچانیم:
1- آدم لِفتو
یعنی کسی که حسابی لفتش میدهد. من نمیدانم کاشتن مردم سر کوچه و خیابان دلیلش کلاس گذاشتن است یا اینکه وقت مردم ارزش ندارد؟ بدبختی اینجاست که در هر اکیپی یکی از این آدمهای لفتو وجود دارد که نه یک بار و دوبار بلکه همیشه خدا کارش معطل کردن بقیه است. یک ساعت در ترمینال نشستهاید و دیگر مأموران پلیس هم کم کم به شما مشکوک شدهاند و وقتی شما را میبینند باتومشان را محکمتر به کف دستشان میزنند، اما هنوز خبری از همسفر فسفسویتان نیست. مسافرت کردن با این افراد صبر ایوب میخواهد زیرا به احتمال زیاد تمام برنامههایتان را دچار تأخیر میکنند و دائم باید به سمت درهای در حال بسته شدن شیرجه بزنید. اگر نمیتوانید از این آدم لفتو دست بکشید حداقل ساعت پرواز یا ساعت حرکت اتوبوس و قطار را ۲ ساعت زودتر اعلام کنید تا حداقل اصل مسافرت را از دست ندهید.
۲- آدم زرزرو
مطمئناً در حین سفر آدم دوست دارد فرد خوشمشربی در کنارش باشد تا با هم صحبت کنند اما نه اینکه یک ریز مخ همدیگر را تیلیت کنند. حتی اگر آدم میخواهد چیزی بگوید اصولاً باید چند لحظه وسطش فکر کند و نفسی چاق کند بعد حرف بزند، نه اینکه مثل بَنگیهای تیر یک نفس فک بزند بدون اینکه معلوم باشد دقیقاً در مورد چه چیزی دارد حرف میزند. این گوشی و تبلت را برای همین موقعها ساختهاند که هر از چند گاهی فیش هدفونت را فرو بکنی در آن و آهنگ گوش کنی یا بازی کنی و یا اصلاً اگر گوشی و تبلت هم در کار نیست نیم ساعت چشمانت را همبذاری. اما آدم پرحرف انقدر حرف در دلش دارد که اگر شما هم هدفون را به گوشتان بزنید اجازه نمیدهند آهنگتان را عین آدم گوش کنید. انقدر حرف میزنند که دلتان میخواهد گوشهایتان را با چاقو ارهای از بیخ ببرید و بهجای برگه خشک زردآلو زیر دندان بگذارید و بجوید. برای در امان بودن از شر این افراد حتی المقدور یک بسته دیازپام فیل افکن با خودتان ببرید. اوکی؟
۳- آدم خودخواه
یکی از بهترین آدمهایی که میتوانید با او به مسافرت بروید آدم خودخواه است، البته به شرطی که کُمپلتاً (کلمه را داشتید) قید کارهای مورد علاقهتان را زده باشید و پیه کارهای کسل کننده و رو مخی را به تنتان مالیده باشید. با آدم خودخواه که به مسافرت میروید باید آمادگی این را داشته باشید که گرسنگی، خواب و بیحوصلهگی خودتان را تحت کنترل در بیاورید تا هر وقت عالیجناب دستور فرمودند نسبت به برطرف کردنشان اقدام کنید. اصلاً زحمت پیشنهاد دادن را هم به خودتان ندهید. زیرا آن حضرت معمولاً با پیشنهادتان حال نمیکنند و هنوز نصفش را نگفتید وتو میفرمایند. اطباء توصیه میکنند اگر دچار بیماری بیخیالی حاد هستید با یکی از این آدمها به مسافرت بروید تا بر اثر فرمایشات ایشان سر و کلهتان قرمز شود و به این ترتیب به تعادل روحی برسید.
۴- آدم تنِ لش
البته که مسافرت جای استراحت کردن و ریلکس بودن است اما اگر کسی همسفرتان باشد که بخواهد ۲۴ ساعته در حال چرت زدن و خمیازه کشیدن باشد هم این مسافرت به لعنت سیاه نمیارزد. فکر کنید با یک تن لش همسفر شدهاید که تا پایتان به هتل میرسد روی تخت ولو میشود و موقعی که میخواهید نهار سفارش بدهید باید سه ساعت التماسش را بکنید تا منو را نگاه کند و ببیند که دلش میخواهد چه چیزی کوفت کند. بعدازظهر هم که میخواهید بروید لب ساحل باید تا نصف راه کولش کنید و آنجا هم بهجای اینکه با شما والیبال ساحلی بازی کند یک عینک آفتابی میزند و زیر آفتاب فِس میشود. گفته میشود تن لشها و لفتوها با یکدیگر ترکیب خطرناکی را تشکیل میدهند که قادر است هر کرگدنی را از همسفر شدن با آنها به غلط کردن بیندازد.
۵- آدم بیش فعال
برعکسش را هم داریم. یکی هست که از نظر تحرک فرقی با ساک و چمدانها ندارد، یکی دیگر هم هست که مثل کوسهای که بوی خون به مشامش رسیده آرام و قرار ندارد. این جور افراد هم به مسافرت شما تر خواهند زد. آنها از آنطرف بام افتادهاند. شاید دلتان بخواهد غذا که خوردید یک سر بروید لب دریا و بعد از اینکه کمی والیبال بازی کردید، چند دقیقهای هم زیر آفتاب بخوابید تا برنزه کنید و بعد هم با قدم زدن در ساحل هوا بخورید. اما اگر چنین فردی همسفرتان باشد از ساعت ۵ صبح بالای سرتان نشسته است که بلند شوید صبحانه را بخورید و عازم دریا شوید. بعد هم که ساعت ۷ رسیدید آنجا، قصد دارد شما را مجبور کند که پا به پایش همه کارهای ممکن در ساحل را انجام بدهید. شنا بکنید، والیبال بزنید، موجسواری بکنید، قلعه شنی بسازید، جت اسکی سوار بشوید، قایق موتوری سوار بشوید، غواصی بکنید و باقیاش را هم دنبال گوشماهی و صدف و خرچنگ بگردید. اگر ۵ ثانیه سر جایش بند شد سعی کنید به یکی از پاهایش تیری شلیک کنید تا مقداری جلوی سرعتش گرفته شود و گرنه با این کارهایش بیچارهتان خواهد کرد. فلسفه این افراد این است که وقتی میشود بعد از همه اینکارها در داخل دریا خروس جنگی بازی کرد چرا باید بیخودی لب ساحل بتمرگیم؟
منتظر قسمت دوم باشید....
منبع:بلاگ بامیلو،نویسنده:میثم
واقعا