بیشتر مردم از خدایشان است تا آدم دوستداشتنیای باشند و از این رو هنگام برخورد با مردم، حسابی ادب پیشه میکنند و پشت سر هم تعارف تکه پاره میکنند. اگر عیبی از آنها میبینند بیان نمیکنند و بی جهت برایشان در نوشابه باز میکنند تا فردی خوشبرخورد و مهربان و با شخصیت به نظر برسند. حالا اگر به شما بگوییم که این کارها به شخصیت شما لطمه میزند باز هم حاضرید با زبان تعارف با مردم برخورد کنید؟ اگر بفهمید که مردم پشت سرتان میگویند که شما جرأت راستگویی ندارید، یا اینکه آدم دو رویی هستید چه؟ باز هم حاضرید الکی هندوانه زیر بغل مردم بگذارید؟ با ما باشید تا به شما بگوییم تعارف کردن چه بدیهایی دارد و اینکه اگر بخواهید آدم رک و راستی باشید چهطور باید عمل کنید تا منفور نشوید.
اگر قصد داشته باشید که در تمام عمر صرفاً برای اینکه فردی خوشبرخورد و متشخص به نظر برسید، احساسات واقعی خودتان را سرکوب کنید، بدجوری ضرر میکنید. صرفاً از روی تعارف کردن مجبورید از کسانی که خوشتان نمیآید تعریف کنید و به خاطر خوش برخورد بودن رفتار بد آدمهای دیگر را تحمل کنید و دم بر نیاورید. اگر چند سال با این اخلاق زندگی کنید، دیگر موقعی که کسی پای روی دم شما میگذارد، جرأت نخواهید کرد که او را سفت و سخت مورد عتاب و خطاب قرار دهید. اگر در این رفتار غرق شوید، دیگر حتی انتظار ابراز یک انتقاد کوچک و سازنده هم از شما نخواهد رفت. حتی ممکن است پیش خود فکر کنید که به فرد تو سری خوری تبدیل شدهاید که دیگران از حُسن رفتارتان سوءاستفاده میکنند و هر جوری دلشان خواست روی مُخ شما میروند، چون میدانند که چیزی بالاتر از گل بهشان نمیگویید. البته بعد از اینکه ۱۲۰ سال گذشت و خلاص شدید، ۲ ساعت در مجلس ختمتان حسابی از اخلاق نیکوی شما تعریف میکنند و از اینکه به هیچکدامشان کاری نداشتید از شما راضی هستند، اما نمیدانند که شما یک عمر از ترس دشمن سازی تمام نظرات صادقانهی خود را قورت دادید و بجای رک بودن تصمیم گرفتید تعارف کنید.
اما اگر قصد دارید که به این خودآزاری مزمن پایان دهید ادامه مقاله را بخوانید.
چه کسی گفته رک گویی الزاماً باعث منفور شدن آدم میشود؟ رک گویی منافاتی با مهربان بودن ندارد. میتوانید در عین مراعات کردن حال مردم، از جای خود برخیزید و صریحاً نظرات خود را اعلام کنید. در واقع با این کار نه تنها در حق کسی بدی نمیکنید، چه بسا که از برخی جهات لطف هم میکنید.
فاقد جرأت تصمیمگیری میشوید
خیلی از افراد تعارفی موقعی که دوست ندارند مجبور به انجام دادن کاری بشوند، صدایشان در نمیآید. در عوض، جملاتی از قبیل ” خیلی فرقی به حال من نمیکنه ” و ” هر کدومش که شما پایه باشید ” و … را به زبان میآورند. خیلی خب، شما آن آدم پررویی نیستید که بخواهید بقیه پاسوزتان شوند، اما بعد از اینکه مدتی تصمیمگیری را به بقیه حواله دادید، این احساس به شما دست خواهد داد که اصلاً خودتان هم نمیدانید دوست دارید چه کاری را انجام بدهید.
به پدیدهی روانشناسی گروهفکری (Groupthink) بیندیشید؛ خیلی از ماها (شامل آدم تعارفیها و آدمهای نه چندان تعارفی) در زندگی روزمره خود رفتارهای مشخصی را دنبال میکنیم تا در اجتماع از مقبولیت برخوردار شویم.
شده تا بحال که اطرافیانتان یقهتان را بگیرند که “فلانی تو چرا اصلاً نظر نمیدهی؟ نکنه ما سیخ داریم؟ داستان چیه تحویل نمیگیری؟” اینها نمیدانند که طرف از بیان کردن نظر خودم احساس ناامنی میکند. حتی بعد از سالها دوستی میترسد که نظر واقعیاش را در جمع ابراز کند. چنین افرادی حتی اگر تلاش کنند هم قادر نیستند نظر اوریجینال خودشان را بیان کنند. انگار اصلاً نظری وجود ندارد که بخواهند بیان کنند.
این همان حس تعارفی بودن و مهربان بودن کاذب است که مثل یک زالو به جان فرد میافتد و روحش را میمکد. کسی که هیچ وقت نمیخواهد دل دیگران را بشکند و همیشه حاضر است خودش را فدا کند، بعد از مدتی خواه ناخواه به فرد عجیبی تبدیل میشود که نه خودش و نه آشنایان و اطرافیانش نمیدانند که با چه چیزی حال میکند؛ چه چیزی حالش را بهم میزند و کلاً چند چند است. یک آدم به ظاهر مهربان که نمیتواند هیچ کمکی به شما بکند و هنگامی که با او هستید احساس میکنید که باید دل و جرأتتان را با او Share کنید (مثل پهنای باند اینترنت در ایران).
بهتر است اسیر این رفتار نشوید و تجدید نظر کنید. برای شروع لیستی از احساساتتان را بر روی کاغذ بیاورید: احساسی که درباره دوستانتان دارید، در مورد شغلتان و یا چیزهای دیگر نظیر کارهایی که از انجام دادنشان بیزار هستید. سعی کنید این بی حسیتان در مورد نظرات خود را در هم بشکنید. خودتان را ابراز کنید و ترسی نداشته باشید.
هر چه بیشتر تعارف کنید کمتر راست میگویید
هر چه در تعارف کردن بیشتر پیش بروید، از صداقت رفتارتان کاسته خواهد شد. از ترس اینکه کسی را آزار بدهید، رسماً به او دروغ میگویید. مثلاً یک نفر در جمع همه را دعوت میکند که صبح زود از خواب بلند شوند و به کله پزی بروند تا یک دست کله پاچه مَشتی بزنند. شما که نه از کله پاچه خوشتان میآید و نه حال دارید ساعت ۵ از خواب بیدار شوید برای چه نمیگویید که حالش را ندارید و بیخیال من یکی شوید؟ به جای آن ممکن است دو استراتژی را در پیش بگیرید:
اول اینکه موضوع تصمیمگیری را به کس دیگری حواله کنید (با این جمله: برای من فرقی نمیکنه، جعفرقلی تو چیکارهای؟)
دوم اینکه از بیخ دروغ بگویید (با این جمله: آخ گفتیا…من عاشق کله پاچهام، منتها صبح باید برم تست حاملگی بدم. دکتر گفته ناشتا بیا…)
اگر بدانید که یافتههای علمی ثابت میکنند که دروغگویی برای سلامت جسمی و ذهنی آدم مضر است چه میگویید؟ اخیراً در جریان تحقیقاتی بر روی دروغگویی که در دانشگاه نُتردام ایالت ایندیانای آمریکا انجام شده است، محققین شواهدی را دریافت کردند مبنی بر اینکه افراد دروغگو از ناراحتیهای جسمانی و ذهنی بیشتری نسبت به افراد راستگو رنج میبرند. استرسهای عصبی و سردردهای مداوم در افراد دروغگو به مراتب بیشتر از افراد راستگو یافت میشود.
حالا این شما و این تعارف تکه پاره کردن. اگر میخواهید به زور دروغگویی آدم مهربان و مؤدبی باشید کسی جلویتان را نمیگیرد. فقط موقعی که دچار مشکلات جسمانی شدید بدانید که از کجا می خورید.
به آدم منفعلی تبدیل میشوید
اگر در دریای تعارفات پارو زن قهاری هستید و بیشتر دوست دارید فرد بیآزاری به نظر برسید تا کسی که نظرات خودش را در مورد مسائل مختلف دارد، ممکن است این شائبه را ایجاد کند که شما آدم منفعل و خستهکنندهای هستید. اگر رفیق یا همکارتان دنبال کسی بود که دائم او را تأیید کند یا کتاب زندگینامهی صدام حسین را میخواند، یا اینکه یک آینه برمیدارد و جلوی خود میگذارد. چه کاری است که بخواهد از شما نظر بپرسد؟
درک این نکته حائز اهمیت است که افراد نظر همدیگر را میپرسند تا سر از طرز فکر هم در بیاورند نه اینکه دائم با جوابهای تکراری “آخه من چی بگم” یا ” خودت میدونی” روبرو شوند. نقطه نظر خود را بگویید و خلاص. کسی گازتان نمیگیرد. اگر هم سر از کاری در نمیآورید بگویید ” نمیدانم.”
مطمئناً دنبال این نیستید که آدم خستهکنندهای باشید. بعید میدانم عجیبترین آدم دنیا هم چنین آرزویی داشته باشد. نظرات واقعی خود را با افراد دیگر به اشتراک بگذارید تا اطرافیانتان، از شما بهعنوان آدمی منحصربهفرد و پویا یاد کنند.
حرف شنوی یا پشت کردن به وجدان؟
در طی تحقیقاتی که اخیراً در مجلهی Journal of Personality صورت گرفته است، نتایج حاکی از آن است که افراد تعارفی، آدمهای حرفشنوتری هستند و اگر کسی در مقام اتوریته به آنها دستور دهد، حتی اگر این دستور باعث آزار فرد دیگری باشد، آنها گوش سپردن به این دستور، مستعدتر از افراد دیگر هستند.
در طی آزمایشی که شبیه آزمایش میلگرم انجام شد، محققان دریافتند، بیشتر افرادی که عاجزانه به دنبال گرفتن موافقت افراد دیگر هستند و مهمترین هدفشان در زندگی این است که پا روی دُم کسی نگذارند، پس از دریافت دستورات از مقام بالاتر، با وجود مغایرت ماهیت این دستورات با پارامترهای وجدان شخصیشان، اقدام به اجرای این دستورات میکردند.
در سوی دیگر، افرادی که بنا به طبیعتشان، افراد کلهشقتر و قُدتری بودند، پس از اینکه دستوری را دریافت میکردند ماهیت و درستی آنرا مورد سؤال قرار میدادند تا همگام با وجدانشان حرکت کنند.
سؤال: افرادی که جرأت ابراز عقیده کردن را ندارند و به مجرد حضور یک آدم با جذبهتر، هر چه که او بگوید را اجرا کنند (فارغ از اینکه آیا اصلاً این کار با وجدانشان سنخیت دارید یا نه)، آیا این افراد کار درستی را انجام میدهند؟
الکی تعریف میکنید
اتفاقاً اگر کسی را دیدید که کاری را به نحو احسن انجام داده، حتماً او را در جلوی رویش مورد تحسین قرار بدهید تا بیشتر انرژی بگیرد اما اگر چنین اعتقادی نداشته باشید و کماکان آن فرد را تحسین کنید، در اصل در حال خراب کردن رابطهی صادقانهی خود هستید. نه تنها به او بازخورد صحیح نمیدهید، بلکه بیجهت او را دچار غرور کاذب میکنید تا پیشرفتش متوقف شود. متأسفانه از این اخلاقها در دور و بر خودمان زیاد میبینیم.
این جور رفتارها بهخصوص در مورد افرادی که در موقعیتهای کلیدی هستند یا هدایت گروه عمدهای از نیروهای انسانی را برعهده دارند، بسیار مضر است. حالا بماند که بعضیها برای مقاصد شوم دائم از این و آن تعریف میکنند اما کسانی هم هستند که صرفاً به خاطر اخلاقشان، بیجهت افراد را تحسین میکنند. انتقاد کردن به معنی عوضی بودن نیست. مردم مثل پوست تخم مرغ نیستند که میترسید ازشان انتقاد کنید.
نه تنها خودتان از انتقاد کردن نترسید، بلکه از آن اطرافیانی که فقط خوب شما را میگویند نیز مشورت نگیرید. حالا اگر میخواهید بر اثر انتقاد کردنتان به کسی برنخورد از متد ” ساندویچ سازی ” استفاده کنید. به این ترتیب که اگر میخواهید از فردی انتقاد کنید، ابتدا قسمتی از کارهایش که خوب بوده را مورد تحسین قرار بدهید بعد با ملایمت بخش اشتباه کارهایش را به نقد بکشید. دوباره روی یک صفت خوبش مانور بدهید و انتقاد بعدی را مطرح کنید. هر چند که این روش هم ۱۰۰ درصد منظور شما را حاصل نمیکند، اما اگر گوش شنوایی وجود داشته باشد، این شیوه در اکثر مواقع کارساز خواهد بود.
نفرت تولید میکنید
یک نکتهی عجیب در مورد تعارف کردن و مهربانی به شیوهی خاله خرسه، این است که بعد از مدتی خودتان از کسانی که بیخودی بزرگشان کردید متنفر میشوید.
اگر قرار باشد خودتان را مطابق با انتظارات سایرین آب بندی کنید، این کار به شما استرس وارد خواهد کرد زیرا دائم در این فکر هستید که من چه کار کنم تا فلانی را از خودم نرنجام و اگر آن کار را مطابق میل فلانی انجام ندهم چه اتفاقی میافتد؟
ما دائم در رودربایستی گیر میافتیم و چیزی که (فکر میکنیم) افراد دیگر میخواهند را به آنها تسلیم میکنیم تا آنها هم فکر کنند که ما آدم مؤدب و متشخصی هستیم. اما دریغ از اینکه از ترس ایجاد تنش و درگیری خودمان را گول زدهایم تا دروغ بگوییم.
تحقیقاتی در این زمینه انجام شده است که نشان میدهد مردم از هر دو سر این طیف – یعنی خودخواهی محض و بخشندگی بیش از حد – متنفرند. بهخصوص شرکت کنندگان در این آزمایش که انگار حسابی از افراد بیش از حد بخشنده بدشان آمده بود، چون این افراد کاری میکنند که بقیه هم بد به نظر بیایند.
در انتها لازم است ذکر کنیم که هدف ما این نبود که به شما القاء کنیم از این به بعد بدجنس باشید و دمار از روزگار مردم در بیاورید. در واقع لُپ کلام ما این بود که واقعی رفتار کنید. طوری رفتار کنید که اگر از کسی انتقاد کردید بداند از سر خیرخواهی او را نقد میکنید و اگر از کسی تعریف میکنید بداند که واقعاً تحت تأثیر کارش قرار گرفتهاید و او را از ته دل میستایید. آرزوی ما این است که همه آدمها مهربان و خوشبرخورد باشند و با رفتارشان به همدیگر انرژی مثبت بدهند.
منبع:بلاگ بامیلو،نویسنده:میثم